یک د امن گل نسرین برای ناهید
محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي

   درحاشیه ء روز جهانی زن:

 

باز هشت مارچ است. بهار نزدیک می شود وفصل چیدن گل نسرین .  سال ها پیش ، در زادگاه عزیز مان  که بودیم ، پیش ازفرا رسیدن موسم سبزه ولاله وژاله ،  جشن بزرگ  دیگری هم داشتیم . جشنی که تجلیل وبزرگداشت آن در خانوادهء کوچک مان به سنت تبدیل شده بود. در آن روز در هر کجایی که می بودم ، و هر مشغولیتی که می داشتم ، خویشتن را مکلف می دانستم که حتماً در ختم کار، با یک دسته گل نسرین به خانه بر گردم و با تقدیم نمودن آن به همسرم ، روز جهانی زن را به او که شایسته اش بود ، تبریک بگویم.

 

 بعد ها هم که از بد حادثه بر گرد جهان آواره وسر گردان شدیم ، حتا در همان هوا وفضای غمبارهجرت و مصروفیت های ذهنی ناشی از آن ، این روز یادم نمی رفت. به دشت ودمن   می رفتم تا یک  دامن گل نسرین بچینم وبرای او تقدیم کنم . زیرا پس ازآن که همسرم رمان    «برگردیم گل نسرین بچینیم » را خواند ، دیگرعاشق این گل سپید کوچک خوشبو شده بود.

***

اما این تنها من نبودم که با تقدیم یک دسته گل، روز زن را به همسرم تبریک می گفتم. این سنت در حزب ما ، حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به مقام زن ارج وحرمت پایان ناپذیرمی گذاشت، دیگر نهادینه شده بود. ما بدینوسیله  با تقدیم کردن گل ها وهدایای کوچک، شهامت وعزت وجایگاه بلنداجتماعی زنان کشور مان را می ستودیم. دلاوری واز خود گذری زنان فقیر ومبارزی را می ستودیم که به خاطرپیدا کردن یک لقمه نان برای اطفال گرسنه وبرهنهء شان رنجهای بیکرانی را که تحمل می کردند. رنجهای بیکرانی که در جامعهء مردسالاری وسنت زده مان ودر هوا وفضای رژیم های مستبد آن دوران ،  روز تا روز گسترده تر می شد وفراخنا وپهنا ی بیشتری می یافت. ما می دیدیم که چگونه این نیمی از پیکر جامعه را که هیچ چیزی از مرد کمتر نداشتند ، با بی رحمی وخشونت زندانی خانه ساخته اند وجای شان را درکنار تنور ویا کنج دیگدان تعیین کرده اند، یا هنگامی که شاهد می بودیم که آنان در نزد شوهران شان حیثیتی جز یک امتعهء تجارتی نداشتند، چه قدر رنج می بردیم .  خدایا چقدر دلم خون می شد وقلبم می شکست ، هنگامی که به آنان ضعیفه وسیاه سر وکوچ وعیال خطاب می کردند. آخربه جز از زور بازو دیگر چه چیزی کم داشتند ازمردان در ترازوی انصاف؟آخراگر ما شرایط آموزش وفرهنگ رابا زور بازوی خود به خود اختصاص نمی دادیم ودر انحصار نمی گرفتیم ، آیا درجامعهء ما هم ماری کیوری های فراوانی پیدا نمی شد؟  اگر به تاریخ نگاه کنیم می بینیم که در آتن زمان باستان و امپراتوری روم قدیم هم طی چهار قرن ، فرهنگ متعالی زنان ، فرهنگ مسلط جامعه بوده است. درقرون وسطی پایهء آموزش زنان خیلی بالاتر از مردان بود. بگذریم از زمان حال که زن به فضا رفت وبه تسخیر کیهان همت گماشت وامروزه در کدام عرصهء زنده گی نیست که پیشآهنگ وپیشتاز نباشد.

***

 آری ، حالا که بازهم آمد آمد بهاراست وعطر گل های کوچک سفید نسرین از همین حالا به به مشامم می رسد ؛ دلم هوای دشت ودمن کرده ، می خواهم گل نسرین بچینم وبه عزیزترین موجود زنده گی ام به خاطر فرارسیدن روز جهانی زن تقدیم کنم . اما  ناگهان یادم می آید که او سه سال می شود که سر در نقاب خاک کشیده وبه جهان باقی شتافته است، اگرچه یاد او تا جاودان در نزد من زنده است . از خود می پرسم دیگر برای چه کسی گل نسرین بچینم ؟ چه کسی رادارم که به او تقدیم کنم ؟ ناگهان خواهرم به یادم می آید، جمیله ناهید!

شیرزن انقلابیی که دیگر کسی نیست این روز سترگ رابه او تبریک بگوید.  بریالی عزیز، دیگراورا ترک گفته، هم ناهید را هم ما را وهم این سپنج سرای فانی را. دیگر او نیست که این روزرا با تقدیم نمودن دسته گلی به با شهامت ترین زنان افغان تقدیم کند. اما ما هستیم ، رفقای راه و آرمان سترگ بریالی فقید. ما هستیم ، ناهید عزیز ، خواهر دلبند مان !

 

ما هستیم واین یک دامن گل نسرین را به خاطر فرا رسیدن روز جهانی زن به تو که نماد ومظهرمبارزهء زنان مبارز کشور مان هستی ، از ژرفای قلب تقدیم می کنیم.

 روز زن مبارک ناهید والاگهر! 

 

 

 

 


March 5th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي